پیرامون هنر

براي تمام قهرمانان بي‌نام اين مرز و بوم

خوابگرد عزيز خواسته كه از او بنويسيم. از كار گروهي خوشم مي‌آيد. پس به درخواستش اين نامه را مي‌نويسم.
مير حسين عزيز سلام
از اين‌كه  شما و كروبي هر دو هم‌چنان ايستاده‌ايد و زير بار فشار‌هاي گوناگون كه گاه با تهديد و گاه با لحني دوستانه‌تر حواله شده، سر كج نكرده‌ايد بسيار خشنودم. اما مي‌خواهم  از شما بپرسم كه آيا نگاه امروز شما با نگاه دوران دولتمرديتان هم‌چنان يكي است؟ آيا كشتارهاي دهه شصت را تاييد مي‌كنيد؟ و آيا هم‌چنان به خط امام اعتقاد داريد؟ البته پرسش‌ها زياد است اما اگر به همين سه پرسش به روشني پاسخ دهيد من مي‌توانم بگويم كه هواه‌خواه شما هستم يا فقط به خاطر ايستادگيتان برايتان احترام قائل‌ام. شما اين را خوب مي‌دانيد كه همين اكنون بسياري از بزرگمردان گم‌نام در جاي جاي اين خاك در سكوت ايستاده‌اند، از بيكار شدن، تهديد خانواده و ... نهراسيده‌اند و چشم به فردايي روشن دارند. به سختي نان درمي‌آورند اما لباس نيرنگ به تن نمي‌كنند. بي تعارف بگويم كار آن‌ها برايم خيلي بزرگ‌تر از كار شماست. چرا كه شما به خاطر مشهور بودنتان مصونيت داريد و تنها در خانه‌اي زنداني شده‌ايد اما آن‌ها مزه تلخ شكنجه و فشار و گرسنگي را با پوست و خون چشيده‌اند. كسي آن‌ها را نمي‌شناسد و در خيل مردم و ميان آنان گم هستند. بي صدا و تك تك كشته مي‌شوند اما هيچ تريبوني از آن‌ها حمايت نمي‌كند، چرا كه خود خواسته‌اند گم‌نام باشند. تنها يك چيز آن‌ها را استوار نگاه مي‌دارد: سرزميني كه به نيروهاي خود متكي است و براي هيچ غرب و شرقي فرش قرمز پهن نمي‌كند. پس بگذاريد من به روشني بگويم كه آن‌ها را بيش‌تر دوست مي‌دارم و براي قامت بلند بي‌تمنايشان ايستادگي بيش‌تر خواهانم چرا كه صداي پاي سحر پاورچين به گوش مي‌رسد. اميدوارم كه در آينده شما را در كنار اين گروه ببينم و آن‌گاه براي آزادگي همه شما عزيزان پيشاني بر خاك بسايم.
به اميد ديدار

هیچ نظری موجود نیست: