چند روز است كه ميان من و دوستانم گفتگويي پيش آمده و خواستم اينجا بگويم شايد شما هم بخواهيد وارد گفتگو شويد. حتما پيامكهاي درباره روز زن (سپندارمزگان) دريافت كردهايد. و با دو روايت گوناگون رو به رو شدهايد كه يكي از آنها 29 بهمن را روز زن ميداند و ديگري 5 اسفند. اين اختلاف از كجا آمدهاست؟ كوروش كبير مي نويسد:
« ... در ایران باستان، نه چون رومیان از سه قرن پس ازمیلاد، که از بیست قرن پيش از ميلاد، يعني حدوداً دو هزار سال پيش از تولد ولنتاين، ميان آرياييان روزي موسوم به عشق (سپندارمذگان يا سپندارمزگان) بودهاست. اين روز در تقویم زرتشتی مصادف است با پنجم اسفند ماه و در تقویم جدید ایرانی، که شش ماه اول سال سی و یک روز حساب میشود، شش روز به جلو آمده و دقیقا مصادف میشود با ۲۹ بهمن، یعنی چهار روز پس از روز ولنتاین فرنگی. زرتشیان جشن سپندارمذ (سپندارمذگان – روز زن و روز زمین) را هرساله در پنجم اسفند ماه برگزار میکنند.»
همين نوشته بسيار جاي تأمل دارد. چرا كه اگر به تقويم زردشتيها بنگريم هر روز ماه يك نام دارد و روز پنجم هر ماه روز سپندارمذ است. يعني روز پنجم فروردين، پنجم ارديبهشت و ... روز سپندارمذ است. و هرگاه نام روز با نام ماه يكي ميشود، آن روز جشن ويژهاي برگزار ميشود. كه با توجه به اين مطلب روز پنجم اسفند كه يكي شدن نام روز با نام ماه است، جشن سپندارمذ برگزار ميشود. حال اگر بياييم اين روز را تغيير دهيم فقط به اين خاطر كه به ولنتاين نزديك شود و بعد هم توجيهاتي چون توجيهات بالا را بياوريم پس از مدت كوتاهي همين اندك پيشينهي گذشتگان را هم از دست دادهايم. اگر ميخواهيم سنتي را زنده نگاه داريم جاي اين توجيهات نيست. اين كه كدام پيشينهي بيشتري دارد مهم نيست. مهم اين است كه ما از پيشينهي خود به شدت فاصله گرفتهايم. و اگر هم ميخواهيم آييني را زنده كنيم آن قدر سر و ته آن را ميزنيم كه شير بي يال و دم ميشود. ميخواهم از همه بخواهم كه كمي بينديشند و اگر با نويسنده همراي هستند كه در گسترده شدن و زنده كردن اين آيين در جاي درست خود يعني 5 اسفند، بكوشند.
به مقالهي بهار مختاريان هم سر بزنيد. بسيار خواندني است.
به مقالهي بهار مختاريان هم سر بزنيد. بسيار خواندني است.
پينوشت: حالا اگر سروران ميخواهند دو روز جايگاه زن را پاس بدارند كه چه بهتر! راستش ما همچنان نياز داريم كه جايگاه زنان در تمام روزهاي سال پاس داشته شود :)