پیرامون هنر

انسانم آرزوست

دنيا مجموعه‌اي‌است از تضادها. يك طرف جشن سال نو است و انتخاب ملكه زيبايي و تبليغ براي مانكن‌ها و مارك‌ها و سكس و لذت و طرف ديگر نابرابري‌ها، جنگ‌ها خشونت‌هاست. نظام سرمايه‌داري از يك طرف مردم را به سوي زيبايي‌هاي پوشالي و پر درآمد فرا مي‌خواند و از سوي ديگر با تفرقه انداختن ميان مذاهب و مليت‌ها آتش جنگ را در گوشه و كنار جهان روشن نگاه مي‌دارد. و از دو قطب به ظاهر مخالف درآمدهاي كل دنيا را در درون كيسه خويش سرازير مي‌كند. تف به اين چند مشت دلار لعنتي كه برايش اين‌همه انسان كشته مي‌شوند. نوار غزه در آتش مي‌سوزد و هيچ كاري نمي‌توان كرد جز نظاره كردن عكس‌هايي كه آژانس‌ها مخابره مي‌كنند. اين دولت‌مردان امريكايي لعنتي كه به عنوان حمايت در خليج فارس سورچراني مي‌كنند چرا صدايشان در برابر جنايت‌هايي كه در غزه مي‌شود خاموش است؟ سازمان ملل و حقوق بشر هم تنها تك سرفه‌هايي مي‌زنند. هيچ كس به ياري مردم بي‌گناه غزه نمي‌رود و هر جناحي به سود خود هيزم در آتش مي‌ريزد. ما هيچ وقت انسان بوده‌ايم؟

۲ نظر:

بهنام درزي گفت...

سلام و دلخوش نتوان بود يار
يه شعر از من هيچ تحفه به تو که همه ي مني


=هر ويرانه نشتن از غياب انساني ست= در اين ئيران ادم خيز

انسانم ارزوست
نام شعرک من
بامداد قونيه بود

بهنام درزي گفت...

iving=هر ويرانه نشتن از غياب انساني ست=
در اين ,يران ادم خيز

انسانم ارزوست